بسیاری از نویسندگان بزرگی که میشناسیم در طول زندگی حرفهای خود با مشکل کمبود وقت مواجه بودهاند.
- فرانتس کافکا: کافکا در طول روز به عنوان کارمند بیمه کار میکرد و بهخاطر همین فرصت کمی برای نوشتن داشت. بیشتر نوشتههای او در شب، پس از پایان کار روزانهاش انجام میشد.
- ویرجینیا وولف: وولف در طول زندگی خود از افسردگی شدید و سایر مشکلات سلامتی رنج میبرد. او همچنین از شوهرش لئونارد وولف که از بیماری روانی رنج میبرد مراقبت میکرد. باوجود این چالشها، او موفق شد برخی از تأثیرگذارترین رمان های قرن بیستم را بنویسد.
- جی دی سلینجر: سلینجر در جنگ جهانی دوم خدمت کرد و پس از آن با اختلال استرس پس از سانحه دست و پنجه نرم کرد. او همچنین یک سبک زندگی منزوی داشت و اغلب برای دورههای طولانی از انظار عمومی کنارهگیری میکرد. با وجود این چالش ها، او رمان نمادین «شکارچی در چاودار» را نوشت.
- امیلی دیکنسون: دیکینسون بیشتر عمر خود را بهعنوان یک گوشهنشین گذراند و به ندرت خانه خانوادگی خود را ترک کرد. او وظایف زیادی داشت، از جمله مراقبت از مادر بیمارش و رسیدگی به باغ بزرگ خانواده. علیرغم این چالشها، او توانست مجموعه قابل توجهی از شعر بسازد که امروزه نیز مورد توجه مخاطبان شعر است.
این نویسندگان و بسیاری دیگر در زندگی خود با موانع مهمی روبهرو بودند، اما توانستند زمانی را برای نوشتن و خلق آثاری با اهمیت بیابند. مثالهای آنها نشان میدهد که نوشتن حتی وقتی که زمانمان محدود است یا چالشهای دیگری وجود دارد، امکانپذیر است.
در بسیاری از مواقع وقتی از نبودن زمان یا کمبود وقت صحبت میکنیم درواقع بهدنبال توجیه این هستیم که اگر شروع نمیکنیم به نوشتن یا تمرینهای نویسندگی را انجام نمیدهیم تقصیر ما نیست، تقصیر کمبود زمان است، تقصیر مشغلههای دیگری است که داریم. تقریبا همهی آدمها مشغله دارند، کار دارند، باید نان بخورند، مسئولیت دارند، درس دارند و… مهم این است که بتوانیم اگر چیزی واقعا برایمان مسئله است آن را واقعا به شکل مسئله ببینیم و حلش کنیم یا به دنبال راهحل برویم.
آیا در نوشتن هدف داریم؟
قبل از هر چیز باید ببینیم که آیا واقعا میخواهیم بنویسیم و مهارت نوشتن را در خود پرورش دهیم یا نه؟ آیا واقعا دلمان میخواهد تبدیل به یک نویسنده شویم یا نه؟ قبل از هر چیزی باید ببینیم که اصلا میخواهیم جایی برویم بعد بهدنبال بلیط قطار و هواپیما بگردیم و از نبودن بلیط شاکی شویم. این موضوع خیلی مهم است که واقعا بخواهیم برای نویسنده شدن تلاش کنیم. اگر تصمیمتان قطعی است باید برای خودتان هدف بگذارید. من میخواهم تا پایان این هفته یا پایان این ماه فلان قدر بنویسم. میخواهم یک داستان کوتاه را تمام کنم. یک فصل یا دو فصل از رمانم را بنویسم. ۵ مقاله در وبلاگم منتشر کنم.
چند پیشنهاد برای پیدا کردن زمان کافی برای نوشتن
حالا که هدف داریم، مسئله این میشود که چطور میشود به هدف رسید؟ چند پیشنهاد :
به نوشتن اولویت بدهید
نگاهی به برنامه روزانهتان بکنید. احتمالا کارهایی را پیدا میکنید که شاید بهدرد بخور باشند ولی به اندازهی نوشتن و تمرین نوشتن (حداقل در حال حاضر) اهمیت ندارند. بهعنوان مثال برای خودم: مطالعه کتابهایی که فعلا کمکی به رسیدن به اهدافم نمیکنند، فیلم دیدن و مطالعه اخبار از کارهایی است که نوشتن را به آنها اولویت میدهم. بیشتر ما کارهایی در طول روز انجام میدهیم که بهجایش میتوانیم کارهای بهتری انجام دهیم، یکی از کارهای بهتر همین نوشتن و تمرین نوشتن است.
استفاده از زمانهای مرده
حتما با مفهوم زمانهای مرده آشنا هستید. بعضی از این زمانهای مرده میتواند به اندازهی نوشتن یک تمرین نویسندگی باشد. برای مثال اگر قرار باشد یک ربع منتظر کسی بمانیم راحت میتوانیم در این یک ربع ۳ الی ۴ صفحه از یک دفتر را بنویسیم. فقط کافی است دفتر یا دفترچهای همراه خود داشته باشیم. آنوقت میتوانیم از این زمان مرده استفاده کنیم. شاید این توصیه برای نوشتن آنقدر کارآمد نباشد. اما میتوانیم یک سری کار دیگر را در این زمان مرده انجام دهیم مثلا چک کردن ایمیل یا پاسخ دادن به یک سری پیامها یا گوش کردن به پادکست. انجام دادن کارها در زمان مرده مقداری زمان معمولی و قابل استفاده برای ما ذخیره میکند که میتوانیم به زمان نوشتنمان اضافهاش کنیم.
اجتناب از ایجاد بدهکاری زمانی
نمیدانم با مفهوم بدهکاری زمانی چقدر آشنا هستید اما سعی میکنم در چند جمله آن را خلاصه کنم. بدهکاری زمانی یعنی ما یک سری کارها را، با وجود این که حالا زمان کمی از ما میگیرد، الان انجام ندهیم و بگذاریم برای زمانی که برای انجامش به زمان بیشتری نیاز داریم. اگر کمی به زندگی روزمره خود دقت کنیم بسیاری از این موارد را خواهیم دید. برای مثل کار کوچکی در بانک داریم و میدانیم اگر اول صبح به آنجا مراجعه کنیم کارمان یک ربع بیشتر طول نمیکشد، اما این کار را برای ساعت دیرتری میگذاریم و مجبور میشویم یک ساعت در نوبت بمانیم.
صبح زود بیدار شدن
هر شب ۷ ساعت میخوابید؟ ۶ ساعت و نیم بخوابید و نیم ساعتش را بنویسید. ۶ ساعت و نیم میخوابید؟ ۶ ساعت بخوابید و نیم ساعتش را بنویسید. از این سادهتر؟
جمع بندی
باید اول بببینیم که واقعا میخواهیم بنویسیم یا نه، بعد باید هدف بگذاریم و مشخص کنیم که چه میخواهیم بنویسم. بعد از عبور از این دو مرحله باید مشکل کمبود وقت را بهشکل یک مسئله ببینیم که باید حلش کنیم. از روشها و تکنیکهایی استفاده کنیم که کمی زمان بیشتر بهما میدهد یا برایمان زمان ذخیره میکند. در زندگی پرمشغله امروز هم میشود نوشت، باور کنید!
مطلب خوب و مفیدی بود
ممنون
اینکه واقعن بزرگانی با کمبود وقت دستاوردهای درخشانی داشتند انسان را مجاب میکند که هوشمندانه برای نوشتن وقت بتراشد.
راستی دعوتید به :
https://zahrazamanlou.ir/?p=3882&preview=true