نوشتن یک فعالیت خلاقانه و باارزش است. لحظهای درنگ کنیم! همیشه میگوییم نوشتن یک فعالیت خلاقانه است. چرا خلاقانه است؟ زیرا در آن از تخیل، ابتکار، اصالت و روش بیان خودمان برای تولید چیزی جدید و معنادار استفاده میکنیم. نوشتن به ما این امکان را میدهد که افکار، احساسات و تجربیات خود را به روشهای متفاوتی کشف کنیم و آنها را با دیگران به اشتراک بگذاریم.
وقتی مینویسیم، میتوانیم آنچه را که در ذهن و قلب ما است را کشف کنیم و به دیگران اجازه دهیم افکار و تجربیات ما را بفهمند و با آنها ارتباط برقرار کنند. نوشتن همچنین میتواند برای خوانندگان الهامبخش، آگاهیبخش، متقاعدکننده یا سرگرمکننده باشد. نوشتن هنری است که میتواند زندگی ما و دیگران را غنی کند.
سؤال اصلی که در این نوشته میخواهم به آن بپردازم این است:
چگونه میتوانیم نوشتههای جذابتری بنویسیم؟
این یک راهنمای کاربردی برای نوشتن جذاب است. در این مقاله سعی کردهام به مواردی کلی اشاره کنم. اما هر کدام از این موارد میتواند به طور جداگانه عنوان یک مقاله دیگر باشد. اگر فرصت شد حتماً مقالاتی خواهم نوشت و در مورد جزئیات هرکدام از موارد زیر بیشتر صحبت خواهیم کرد. حال برویم سراغ مورد اول:
مخاطب و هدف خود را بشناسیم
همیشه قبل از نوشتن باید از خودمان بپرسیم: برای چه کسی مینویسم؟ چه کسانی مقاله مرا خواهند خواند و چه انتظاری از من دارند؟ برای مثال اگر در حوزهی کتاب کودک فعالیت میکنیم از ما انتظار میرود از کلمات و اصطلاحات ساده و عکسها و نقاشیهای رنگی در نوشتههایمان استفاده کنیم، یا اگر برای متخصصان حوزهی خاصی مینویسیم از ما انتظار میرود از کلمات و اصطلاحات فنی استفاده کنیم و برای ادعاهای خود شاهد و دلیل بیاوریم.
یک سؤال دیگر هم مهم است. با نوشتن این مقاله میخواهیم به چه چیزی دست پیدا کنیم؟ هدف و پیام اصلی نوشتهی ما چیست و پس از نوشتن قرار است مخاطب چه چیزی را بفهمد یا چه کاری انجام دهد؟ برای مثال اگر مقالهای مینویسیم تا مخاطبان را متقاعد کنیم که محصولی را بخرند باید از کلمات و توصیفهای مثبت استفاده کنیم. اما اگر میخواهیم یک مقالهی انتقادی بنویسیم و مخاطبان را از مشکلات یک محصول آگاه کنیم باید از شواهد، حقایق و آمار استفاده کنیم.
وقتی این دو سؤال را قبل از نوشتن در نظر میگیریم باعث میشود لحن، سبک نوشتن و زبان مناسبی برای نوشتهی خود پیدا کنیم. مشخص میکنیم که نوشتهی ما باید رسمی باشد یا دوستانه و صمیمانه؟ چه ساختاری را انتخاب کنیم؟ از چه نوع کلمات و جملههایی استفاده کنیم؟ بهعنوان مثال اگر در یک مقاله هدفمان این است که از مخاطبان بخواهیم مخارج یک کودک بیسرپرست را تقبل کنند لحن میتواند دوستانه و احساسی، سبک میتواند متقاعدکننده و آموزنده و زبان میتواند ساده و مثبت باشد.
عناوین جذاب انتخاب کنیم و یک قلاب در ابتدای نوشته بگذاریم
برای جذابشدن یک نوشته باید عنوان و مقدمهای انتخاب کنیم تا مخاطبان را وادار کند ادامهی متن را مطالعه کنند. عنوان و مقدمه را مثل تابلو و ویترین یک فروشگاه در نظر بگیرید. قبل از اینکه وارد یک فروشگاه بشوید اول تابلو را نگاه میکنید. اگر تابلو به شما میگوید مغازه را درست آمدهاید سپس به ویترین نگاه میکنید، اگر در ویترین چیزهای بهدردبخوری داشته باشد که نظر شما را جلب کند آنوقت رغبت میکنید وارد فروشگاه شوید. اگر بخواهم از تعبیر دیگری استفاده کنیم میتوانیم بگوییم: مقدمهی نوشته باید مثل یک قلاب عمل کند که مخاطب را در دام خود میاندازد و با خود به درون متن میکشد.
چند راهکار برای جذابتر شدن عنوان و مقدمه نوشتهها پیشنهاد بدهم؟
- پرسیدن سؤالی که مخاطبانمان ممکن است داشته باشند. برای مثال عنوان همین مطلب را در نظر بگیرید: «چگونه نوشتههای خود را جذابتر کنیم؟». من افرادی را تصور کردم که میخواهند نوشتههایشان جذابتر باشد و ممکن است این سؤال را از گوگل بپرسند.
- استفاده از نقلقولی که به موضوع ما مربوط میشود یا ایده اصلی نوشتهی ما را بیان میکند. بهعنوان اگر میخواهیم یک نوشته در مورد اهمیت بازنویسی متن بنویسیم میتوانیم این نقلقول از ارنست همینگوی را در عنوان یا مقدمه نوشتهی خود ذکر کنیم. «مهمترین بخش نوشتن، بازنویسی است.» بهتر است نام کسی که از او نقلقول میآوریم را ذکر کنیم. چون با این کار ممکن است علاقهمندان به آن شخصیت را نیز به خواندن نوشتهمان جذب کنیم.
- استفاده از آمارها یا واقعیتهای شگفتانگیزی که نکتهی مهمی را در مورد موضوع نوشتهمان نشان میدهد. بهعنوان مثال همین موضوع «عنوان و مقدمه جذاب» را میشود با یک آمار جالب شروع کرد. «طبق یک مطالعه، ۸۰ درصد از خوانندگان بر اساس عنوان و مقدمهی یک پست وبلاگ تصمیم میگیرند به خواندن آن ادامه دهند یا خیر.» همین آمار میتواند برای مخاطب جذاب باشد، چون با خود میگوید: ۸۰ درصد؟ چقدر زیاد! پس حتماً نوشتن عنوان و مقدمهی جذاب باید خیلی مهم باشد.
- استفاده از یک داستان شخصی که نشان میدهد که چرا داریم در مورد این موضوع مینویسیم و چه چیزهایی از این موضوع یاد گرفتهایم میتواند برای مخاطب جذاب باشد. مثلاً همین موضوع را میشد اینطور شروع کرد: «وقتی وبلاگنویسی را شروع کردم، نمیدانستم چگونه یک عنوان جذاب و یک مقدمه جذاب بنویسم. عنوانها و مقدمههای خستهکننده، کلی و طولانی مینوشتم که باعث میشد مخاطبانم از خواندن ادامهی مطلب منصرف شوند؛ اما با کتابی آشنا شدم که چند ترفند ساده برای نوشتن عناوین و مقدمههای جذاب به من آموخت؛ و ادامهی ماجرا…». با گفتن این داستان شخصی، مخاطب کنجکاو میشود که بداند آن کتاب چه کتابی بود؟ آن ترفندهای ساده چه چیزهایی بودند؟
از محتوای چندرسانهای استفاده کنیم.
از تصاویر، ویدئوها، فایلهای صوتی و اینفوگرافیکها برای تکمیل ایدهی اصلی نوشتهی خود استفاده کنیم. بهعنوان مثال، اگر در حال نوشتن یک پست وبلاگی در مورد نحوه پخت کیک هستیم، میتوانیم تصویری از کیک پس از بیرون آمدن از فر و تزئین آن در مقاله قرار دهیم، از فرایند تهیه کیک فیلم تهیه کنیم و یا در یک فایل صوتی مراحل را توضیح دهیم. همچنین میتوانیم مواد اولیهای که در پخت کیک استفاده کردهایم را بهصورت یک اینفوگرافیک در همان پست وبلاگ قرار دهیم.
استفاده از محتوای چندرسانهای باعث میشود هم اطلاعات بهتر انتقال پیدا کند و هم احساسات نویسنده. از همه مهمتر استفاده از این نوع محتوا در کنار محتوای متنی میتواند نوشتهی ما را معتبرتر و حرفهایتر نشان دهد.
از جملات واضح و مختصر استفاده کنیم
باید جملاتی بنویسم که خواندن و درک آنها آسان باشد. هرچقدر از کلمات سخت، جملات طولانی و پیچیده بیشتر استفاده کنیم از علاقهی مخاطب برای خواندن ادامه مطلب کاسته خواهد شد. از کلماتی استفاده کنیم که برای بیشتر خوانندگان آشنا هستند؛ چون کلمات مبهم و بسیار فنی میتواند مخاطب را گیج کند. با طول و ساختار جملات بازی کنیم از جملات یکنواخت با طول یکسان و الگوی یکسان استفاده نکنیم.
یکی از موضوعات مهم در واضح بودن نوشته جریان آرام متن و منسجم بودن نوشته است. در نوشته باید از کلمات یا عباراتی استفاده کنیم که ایدهها و پاراگرافهای مختلف متن را بهصورت یک کل منسجم نشان دهد. بهعنوان مثال کلماتی مانند «بااینحال»، «بنابراین»، «علاوه بر این»، «مثلاً» و غیره.
به مثال زیر دقت کنید:
من عاشق کتابخواندن هستم. کتابها منبع بزرگی از سرگرمی و دانشاند. بااینحال، همه کتابها به یک اندازه لذتبخش نیستند. برخی از کتابها بهخاطر استفاده نادرست از کلمات و جملات، خستهکننده یا گیجکننده هستند.
حال اگر عبارت «بااینحال» را از آن حذف کنیم:
من عاشق کتابخواندن هستم. کتابها منبع بزرگی از سرگرمی و دانشاند. همه کتابها به یک اندازه لذتبخش نیستند. برخی از کتابها بهخاطر استفاده نادرست از کلمات و جملات، خستهکننده یا گیجکننده هستند.
اگر تفاوت را احساس کردید برویم سراغ عنوان بعدی.
از مثالها و شواهد استفاده کنیم
بسیاری از نوشتههایی که مینویسیم نیازمند این است که متقاعدکننده و قابلاعتماد باشد. به همین دلیل بسیاری از مواقع نیاز است تا مطالب و اطلاعات مرتبطی مانند مثالها و شواهد را ذکر کنیم که از ایدهی اصلی متن یا ادعایمان پشتیبانی کند. بهعنوان مثال، اگر در حال نوشتن مقالهای در مورد اینکه چرا افراد باید بیشتر ورزش کنند هستیم میتوانیم شواهدی از مطالعات علمی ارائه دهیم که مزایای فعالیت بدنی را نشان میدهد، یا مثالهایی از افرادی ذکر کنیم که با ورزش منظم سلامتی خود را بهبود بخشیدهاند.
همچنین میتوانیم از حقایق، آمار، نقلقولها، حکایات یا منابع دیگر برای پشتیبانی از موضوعی که در مورد آن صحبت میکنیم استفاده کنیم. اما نکتهی بسیار مهم این است که اطمینان حاصل کنیم که منابع خود را بهدرستی در مقاله ذکر کنیم و از سرقت ادبی خودداری کنیم. این بدان معنی است که باید به نویسندگان یا منابع اطلاعاتی که در مقاله خود از آنها استفاده کردهایم لینک بدهیم یا نامشان را ذکر کنیم.
خلاق باشیم و اصالت خود را حفظ کنیم
چگونه خلاق و اصیل بنویسیم؟ خلاق بودن یعنی باید از تخیل خود استفاده کنیم و ایدههای جدید و جالبی برای نوشتهها خود داشته باشیم. نباید فقط آنچه را که دیگران قبلاً گفتهاند یا نوشتهاند تکرار کنیم. بهعنوان مثال، اگر در مورد فیلم موردعلاقه خود مینویسیم، میتوانیم بهجای خلاصهکردن داستان یا نقلقول از دیالوگهای فیلم (که تقریباً همه این کار را میکنند) از این بنویسیم که چرا این فیلم را دوست داریم، کدام سکانس را بیشتر دوست داریم و چه چیز منحصربهفردی در این فیلم وجود دارد.
از بیان صدا و دیدگاه خود نترسیم. باید بهگونهای بنویسیم که نوشته ما شخصیت، نظرات و احساساتمان را منعکس کند. نباید سعی کنیم شبیه دیگران به نظر برسیم یا افکار واقعی خود را پنهان کنیم. مثالی ذکر میکنم: اگر در مورد یک موضوع اجتماعی مینویسیم، میتوانیم تجربیات یا دیدگاههای شخصی خود را در مورد موضوع با مخاطبان به اشتراک بگذاریم، بهجای اینکه فقط حقایق یا آمارها را بیان کنیم.
از استعارهها، تشبیهها، طنز یا سایر ابزارهای ادبی استفاده کنیم. اینها تکنیکهایی هستند که میتوانند نوشتههای ما را جذابتر و به یاد ماندنیتر کنند.
از بهکاربردن کلیشهها یا کپیکردن ایدهها یا سبکهای نویسندگان دیگر خودداری کنیم. در نوشتن باید از استفاده از عباراتی که بیش از حد مورداستفاده قرار میگیرند و معنی یا تأثیر اصلی خود را از دست دادهاند اجتناب کنیم. ما باید به زبان و سبک خود بنویسیم تا بتوانیم به نوشتهمان بگوییم خلاقانه.
مقالات خود را ویرایش و تصحیح کنیم
مهمترین کاری که بعد از نوشتن باید انجام دهیم بازبینی، ویرایش و تصحیح نوشته است که بسیاری از ما در آن تنبلی میکنیم. پل گراهام در وبلاگ خود یک نوشته بسیار کوتاه دارد که در مقدمه آن اینطور مینویسد:
«در فرایند پاسخدادن به یک ایمیل، به طور تصادفی یک مقاله کوچک در مورد نوشتن نوشتم. معمولاً هفتهها را صرف یک مقاله میکنم. این مقاله ۶۷ دقیقه – ۲۳ نوشتن و ۴۴ بازنویسی طول کشید.»
توصیه میکنم این نوشتهی کوتاه و ارزشمند را بخوانید. اما نکتهی جالب این مقدمه برای من ۲۳ دقیقه نوشتن و ۴۴ دقیقه بازنویسی بود.
لطفاً نوشتهی خود را ویرایش کنید! بعد از نوشتن هر متنی باید بررسی کنیم که آیا مقاله ما دارای ساختار واضح، جریانی روان، لحن و سبک ثابت و طول مناسب است یا خیر؟ همچنین باید مطمئن شویم مقاله ما دارای عنوانی جذاب، مقدمهای جذابتر، متن اصلی قابلاعتماد و نتیجهگیری قوی است یا خیر؟ ما باید در ویرایش نوشتههایمان هرگونه اطلاعات غیرضروری یا نامربوط را حذف کنیم، جزئیات مهی که از قلم افتاده است را اضافه کنیم و هر قسمتی که از نظم خارج شده است را دوباره مرتب کنید.
مقاله را بعد از نوشتن بادقت بخوانیم و در صورت وجود هر گونه اشتباهی به اصلاح آن بپردازیم. از جمله اشتباهاتی در املا، دستور زبان، نقطهگذاری یا سایر جنبههای نوشتاری و هر آنچه که ممکن است بر کیفیت مقاله ما تأثیر بگذارد.
مقاله خود را با صدای بلند بخوانیم یا از شخص دیگری بخواهیم آن را برای ما بخواند. خودم برای بیشتر مقالاتم از این تکنیک استفاده میکنم. وقتی شخص دیگری مقالهمان را بلند میخواند و ما گوش میدهیم، خودمان را جای مخاطب بگذاریم و در صورت مبهم بودن یا نامفهوم بودن متن آن را اصلاح کنیم. این کار میتواند به ما کمک کند تا خطاهایی را که ممکن است هنگام ویرایش یا تصحیح مقاله خود از دست داده باشیم پیدا کنیم. همچنین میتواند به ما کمک کند که ببینیم آیا مقاله برای خواننده واضح، منسجم و جالب است یا خیر.
باید مقاله خود را تا زمانی که از آن راضی شویم بازنویسی کنیم. مراحل ویرایش، تصحیح و خواندن مقاله خود را تا زمانی که خودمان فکر میکنیم قابلقبول شده است ادامه دهیم. اگر خودمان فکر میکنیم مقالهی خوبی ننوشتهایم چرا فکر میکنیم مخاطب از آن خوشش خواهد آمد و جذب آن خواهد شد؟
* * *
مواردی که در این نوشته به آن اشاره شد به ما کمک میکند تا نوشتههای خود را بهبود ببخشیم. فراموش نکنیم که جذابیت نوشته زمانی معنا پیدا میکند که نوشتهی ما مفید و معتبر باشد، هدفی را دنبال کند و ارزشی ایجاد کند؛ بنابراین باید برای نوشتن یک متن خوب همهی این موارد را در نظر بگیریم. جذابیت یک نوشته؛ یعنی وقتی خواندش را شروع کردیم در نیمهی راه و قبل از رسیدن به پاسخ سؤالمان آن را کنار نگذاریم. اگر دقت کنید هر کدام از مواردی که به آن اشاره کردیم درصورتیکه بهدرستی رعایت نشود میتواند موجب عدم تمایل مخاطب به خواندن ادامهی متن شود.
برای مطالعه مطالب دیگر در مورد نوشتن میتوانید به صفحه راهنمای مقالات مراجعه کنید.