همیشه وقتی میخواهم یک مطلب جدید در وبلاگ شخصیام منتشر کنم از خودم این سؤال را میپرسم که این موضوع چرا مهم است و چرا مخاطب باید وقت بگذارد و این مطلب را بخواند؟ در اینجا هم پیش از هر چیز به پاسخ این سؤال میپردازم که چرا درک انواع مختلف تصمیمگیری مهم است؟
پاسخ ساده است، زیرا در تصمیمگیری بهتر به ما کمک خواهد کرد. کل هدفم از مطالعه و نوشتن در مورد تصمیمگیری این است که بتوانیم تصمیمهای بهتری بگیریم. حال باید بپرسیم که
شناخت انواع تصمیمگیری چگونه به ما کمک میکند تا تصمیمهای بهتری بگیریم؟
ما در طول زندگی روزمره با یا بهتر است کلیتر بگوییم در طول زندگی در موقعیتهای مختلفی قرار میگیریم که خواسته و ناخواسته باید تصمیمهایی کوچک و بزرگ بگیریم. دانستن اینکه در یک موقعیت خاص از چه نوع تصمیمگیری باید استفاده کنیم میتواند تصمیمگیری ما را مؤثرتر و کارآمدتر کند. برای درک بهتر قضیه مثالی میزنم.
فرض کنید شما مدیر یک کسبوکار هستید و یکی از کارکنان از شما میخواهد تا درخواست مرخصی او را تأیید کنید، در این مواقع میتوانید با توجه به دستورالعملهایی که قبلاً برای مرخصی کارکنان مشخص کردهاید بهسرعت تصمیم بگیرید که درخواست او را تأیید کنید یا خیر.
حال فرض کنید که لازم است تا برای کسبوکارتان یک کارمند فروش جدید استخدام کنید. این تصمیمگیری بهاحتمال زیاد نیاز به تجزیهوتحلیل بیشتری خواهد داشت. در اینجا باید دیدگاه بلندمدت داشته باشید تا بتوانید تصمیم بهتری بگیرید. حتی ممکن است شرکایی داشته باشید که نیاز باشد تا از آنها نیز مشورت بگیرید.
بنابراین وقتی بدانیم که در چه موقعیتی هستیم و چه نوع تصمیمی باید بگیریم میتوانیم تعیین کنیم که چه مقدار وقت برای این کار نیاز داریم، آیا باید از کسی مشورت بگیریم؟ چقدر تحلیل برای این تصمیم لازم است؟
از طرفی انواع مختلف تصمیمگیری سطوح متفاوتی از ریسک و عدمقطعیت را به همراه دارد. با درک انواع مختلف تصمیمگیری و توجه به ریسکها و عدمقطعیتهای مرتبط با آنها بهعنوان تصمیمگیرنده میتوانید انتخابهای آگاهانهتری داشته باشید و پیامدهای منفی بالقوه را کاهش دهید.
نکتهی بسیار کلیدی در درک انواع مختلف تصمیمگیری این است که این کار میتواند به شما کمک کند تا فرایندها و چارچوبهای تصمیمگیری مؤثرتری برای خود تعیین کنید و بدانید که با چه رویکردی با تصمیمهایی که باید بگیرید مواجه شوید. رویکردهای مختلفی برای تصمیمگیری وجود دارد که شناخت آنها نیز در تصمیمگیری بهتر به ما کمک خواهد کرد.
انواع تصمیمگیری
منظور از «انواع تصمیمگیری» طبقهبندیکردن تصمیمات است. در مواقع در اینجا میخواهم بگویم چه نوع تصمیمهایی برای گرفتن وجود دارند. بهعنوانمثال، تصمیمات را میتوان بهعنوان معمول یا غیرمعمول، استراتژیک یا عملیاتی، فردی یا گروهی و غیره طبقهبندی کرد. هدف این مطلب بیان انواع روشهایی که میشود از طریق آنها تصمیم گرفت نیست. انواع روشهای تصمیمگیری را در مطلب دیگری بررسی خواهم کرد.
تصمیمهای روتین
تصمیمهای روتین تصمیمهایی هستند که ما هر روز بدون اینکه زیاد به آنها فکر کنیم در موردشان تصمیم میگیریم. مثلاً برای صبحانه چه بخوریم یا چه مسیری را برای رسیدن به محل کار طی کنیم. درک نقش تصمیمات معمولی در زندگی ما مهم است؛ زیرا همین تصمیمهای معمولی میتوانند به ما کمک کند تا از عادات تصمیمگیری خود آگاهتر شویم و فرایندهای تصمیمگیری آگاهانه و متفکرانهتری را در خود پرورش دهیم.
اگرچه تصمیمات معمولی ممکن است بیاهمیت به نظر برسند، اما میتوانند تأثیر قابلتوجهی بر فرایندهای کلی تصمیمگیری ما داشته باشند. اگر همیشه بدون تفکر و تحلیل با تصمیمات معمولی مواجه شویم، ممکن است عادت تصمیمگیری بدون درنظرگرفتن همه گزینههای موجود یا ارزیابی نتایج بالقوه را در خودمان ایجاد کنیم. این امر میتواند منجر به ضعف در تصمیمگیری در سایر زمینههای زندگی ما شود، مخصوصاً تصمیمهایی که نیاز به بررسی دقیقتری دارند.
مثال صبحانه را مطرح کردم. اگر ما هر روز بدون درنظر گرفتن گزینههای دیگر همان صبحانهی همیشگی را بخوریم ممکن است دیدگاه محدودی در مورد چیزهایی که بهعنوان یک صبحانه سالم میتوان خورد پیدا کنیم. همین تصمیم ظاهراً بیاهمیت ممکن است باعث شود ما هنگام خرید از یک فروشگاه، مواد غذایی ضعیف و بسیار کم تنوعی را انتخاب کنیم.
تصمیمات استراتژیک
تصمیماتی هستند که چشمانداز بلندمدتی را در برمیگیرند و تأثیر قابلتوجهی بر آینده دارند، مانند تصمیمگیری برای شروع یک کسبوکار، اضافه کردن یک خط تولید جدید یا انتخاب یک بازار برای سرمایهگذاری. در این موارد هنگام تصمیمگیری استراتژیک، مهم است که عوامل مختلفی مانند روند بازار، چشمانداز رقابتی، منابع مالی و قابلیتهای سازمانی را در نظر بگیریم.
یک مثال دیگر از تصمیمات استراتژیک:
یک شرکت را در نظر بگیرید که قصد دارد روی یک تکنولوژی جدید که میتواند فرایند تولید محصولات شرکت را به طور قابلتوجهی بهبود ببخشد و کارایی را افزایش دهد سرمایهگذاری کند. تصمیم برای سرمایهگذاری روی این تکنولوژی یک تصمیم استراتژیک خواهد بود؛ زیرا تأثیر قابلتوجهی بر عملیات و سودآوری آینده شرکت خواهد داشت. فرایند تصمیمگیری شامل انجام تحقیقات بازار برای تعیین منافع و خطرات بالقوه سرمایهگذاری، ارزیابی منابع مالی موردنیاز برای سرمایهگذاری و در نظر گرفتن تأثیر آن بر کارکنان و مشتریان است.
تصمیمات عملیاتی
تصمیمات عملیاتی تصمیمهایی هستند که بهصورت روزانه گرفته میشوند و به یک کسبوکار یا سازمان کمک میکنند تا کارهای جاری درست و بدون مشکل بهپیش برود. این تصمیمات معمولاً توسط مدیران و کارکنان سطوح متوسط گرفته میشود و بر مدیریت منابع، فرایندها و فعالیتهای جاری شرکت متمرکز است. نمونههایی از تصمیمات عملیاتی شامل برنامهریزی کارهای کارمندان، سفارش تدارکات، مدیریت موجودی انبار و حلوفصل شکایات مشتریان است.
تصمیمات عملیاتی ممکن است عادی یا پیشپاافتاده به نظر برسند، اما نقش مهمی در دستیابی به اهداف سازمان دارند. تصمیمات عملیاتی مؤثر میتواند به بهبود کارایی، کاهش هزینهها و افزایش رضایت مشتری کمک کند. از سوی دیگر، تصمیمات عملیاتی ضعیف میتواند منجر به ناکارآمدی، افزایش هزینهها و کاهش رضایت مشتری شود.
بهعنوانمثال، مدیر یک رستوران ممکن است نیاز به تصمیمگیریهای عملیاتی بهصورت روزانه داشته باشد، مانند برنامهریزی کارکنان، سفارش مواد و مدیریت موجودی آنها. اگر مدیر تصمیمات عملیاتی مؤثری بگیرد، رستوران میتواند بهخوبی کار کند، سفارشها بهسرعت انجام میشود و مشتریان راضی میشوند. از سوی دیگر، اگر مدیر تصمیمات عملیاتی ضعیفی بگیرد، رستوران ممکن است زمان انتظار طولانی، کمبود منابع و مشتریان ناراضی را تجربه کند.
با تمرکز بر تصمیمگیری عملیاتی و بهبود مستمر فرایندها و رویهها، کسبوکارها و سازمانها میتوانند کارایی را بهبود بخشند، هزینهها را کاهش دهند و رضایت مشتری را افزایش دهند.
تصمیمات تاکتیکی
تصمیمات تاکتیکی تصمیماتی هستند که در کوتاهمدت برای دستیابی به اهداف خاص در یک استراتژی بزرگتر اتخاذ میشوند. این تصمیمات معمولاً توسط مدیران سطوح متوسط و پایین اتخاذ میشود و بر اجرای استراتژیهایی که توسط مدیران سطح بالا تدوین شده متمرکز است. نمونههایی از تصمیمات تاکتیکی شامل تنظیم یک کمپین بازاریابی، تغییر طراحی محصول یا اصلاح فرایند تولید است.
تصمیمات تاکتیکی کمک میکنند تا سازمان به اهداف استراتژیک خود دست پیدا کند. تصمیمات تاکتیکی مؤثر میتواند به بهبود کارایی، کاهش هزینهها و افزایش درآمد کمک کند. از سوی دیگر، تصمیمات تاکتیکی ضعیف میتواند منجر به هدر رفتن منابع، ازدست رفتن فرصتها و شکست در رسیدن به اهداف شود.
بهعنوانمثال، یک شرکت ممکن است هدف استراتژیکش افزایش سهم بازار در یک منطقه جغرافیایی خاص باشد. برای دستیابی به این هدف، مدیران سطح متوسط ممکن است نیاز به اتخاذ تصمیمات تاکتیکی مانند تنظیم استراتژی قیمتگذاری یا افزایش تبلیغات در منطقه داشته باشند. اگر مدیران تصمیمات تاکتیکی درست و مؤثری بگیرند، شرکت میتواند به هدف استراتژیک خود یعنی افزایش سهم بازار دست یابد؛ و اگر مدیران تصمیمات تاکتیکی ضعیفی بگیرند، ممکن است شرکت به هدف استراتژیک خود دست پیدا نکند.
تصمیمات برنامهریزیشده
تصمیمات برنامهریزی شده بر اساس قوانین یا رویههای از پیش تعریف شده گرفته میشوند. این تصمیمات اغلب تکراری و معمولی هستند و بهراحتی میتوان آنها را خودکار یا بدون اختیار زیاد اجرا کرد. آنها معمولاً در موقعیتهایی استفاده میشوند که در آن مشکلات یا موقعیتهایی یکسان به طور مکرر رخ میدهد و پاسخها معمولاً ثابت هستند. تصمیمات برنامهریزی شده ممکن است جزئیات و ظرایف مهمی را که نیاز به قضاوت انسانی دارند از قلم بیندازند.
یکی از تصمیمهای برنامهریزی شده فرایند استخدام یک سازمان است. شرکتها اغلب دارای مجموعهای از معیارها، رویهها و مصاحبهها هستند که باید هنگام انتخاب نامزدها برای یک شغل آنها را در نظر بگیرند و از آنها پیروی کنند. این دستورالعملهای تعیینشده به سادهسازی فرایند استخدام کمک میکند و باعث میشود تا با همهی متقاضیان باانصاف برخورد شده و در ارزیابی آنها ثبات وجود داشته باشد. مدیرانی که مصاحبهی استخدامی را انجام میدهند میتوانند با بهکارگیری معیارهای از پیش تعیین شده برای ارزیابی متقاضیان و تعیین صلاحیت آنها برای یک موقعیت خاص، تصمیمات برنامهریزیشدهای اتخاذ کنند.
تصمیمات برنامهریزی شده مزایایی مانند کارایی، ثبات و کاهش تلاش ذهنی دارند، اما این نوع تصمیمها محدودیتهایی نیز دارند. این تصمیمات ممکن است برای موقعیتهای پیچیده یا منحصربهفرد که نیاز به انعطاف، خلاقیت یا تفکر انتقادی دارند مناسب نباشند. علاوه بر این، درصورتیکه قوانین و رویههای از پیش تعریف شده قدیمی شوند یا نتوانند به چالشهای نوظهور رسیدگی کنند، تنها اتکا به تصمیمات برنامهریزیشده میتواند منجر به فقدان نوآوری و تصمیمات اشتباه شود.
تصمیمات برنامهریزینشده
تصمیمات برنامهریزینشده تصمیماتی هستند که در شرایطی اتفاق میافتند که هیچ قانون، خطمشی یا رویهای از قبل برای هدایت فرایند تصمیمگیری وجود نداشته باشد. این تصمیمها معمولاً در موقعیتهای منحصربهفرد، پیچیده یا ناآشنا به وجود میآیند که نیاز به سطح بالاتری از قضاوت، تحلیل و خلاقیت دارند. با تصمیمات برنامهریزی نشده اغلب هنگام مواجهه با چالشهای جدید، پاسخ به بحرانها یا بکارگیری نوآوریهای جدید مواجه میشویم.
بهعنوانمثال، شرکتی را تصور کنید که در صنعتی بهسرعت درحالتوسعه فعالیت میکند و باید تصمیم بگیرد که آیا برای توسعه محصول جدید سرمایهگذاری کند یا خیر. هیچ دستورالعمل یا گامهای از پیش تعیین شدهای برای اتخاذ این تصمیم وجود ندارد. مدیران و ذینفعان شرکت باید اطلاعات مربوطه را جمعآوری کنند، روندهای بازار را تجزیهوتحلیل کنند، خطرات و مزایای بالقوه را ارزیابی کنند، خواستههای مصرفکننده را در نظر بگیرند و گزینههای مختلف را قبل از تصمیمگیری بسنجند. این فرایند تصمیمگیری شامل عدمقطعیت قابلتوجهی است و نیاز به تحلیل و قضاوت متفکرانه دارد.
تصمیمات برنامهریزی نشده در مقایسه با تصمیمات برنامهریزیشده چالشهای منحصربهفردی را ایجاد میکنند. آنها به درجه بالاتری از تلاش ذهنی، تفکر استراتژیک و خلاقیت نیاز دارند. تصمیمگیرنده باید شرایط را بهدقت تجزیهوتحلیل کند، دیدگاههای مختلف و پیامدهای بالقوه را در نظر بگیرد و آگاهانه قضاوت کند. خطر عدمقطعیت، ابهام و خطاهای احتمالی در تصمیمات برنامهریزی نشده به دلیل عدم وجود دستورالعملهای تعیین شده بیشتر است.
برای دستیابی به تصمیمات برنامهریزینشدهی مؤثر، جمعآوری اطلاعات مرتبط تاحدامکان، مشورت با کارشناسان یا ذینفعان و استفاده از تفکر انتقادی و تحلیل بسیار مهم است. طوفان فکری، در نظر گرفتن سناریوهای مختلف و دیدگاههای دیگر میتواند به گسترش دامنه راهحلهای ممکن کمک کند. همچنین بسیار مهم است که پذیرای بازخوردهای دیگران باشیم، بهسرعت با شرایط در حال تغییر سازگار شویم و از نتایج تصمیمات برنامهریزینشده برای بهبود فرایندهای تصمیمگیری آینده درس بگیریم.
تصمیمات برنامهریزینشده میتوانند چالشبرانگیزتر و وقتگیرتر از تصمیمات برنامهریزیشده باشند، اما آنها فرصتهایی را برای نوآوری، رشد و ایجاد مزیت استراتژیک فراهم میکنند.
تصمیمگیری فردی و تصمیمگیری گروهی
همانطور که مشخص است تصمیمگیری فردی زمانی است که یک نفر بهتنهایی تصمیم میگیرد. این رویکرد معمولاً زمانی میتواند مؤثر باشد که تصمیمگیری ساده و سرراست بوده یا زمان محدود است. همچنین زمانی میتواند مفید باشد که فردی تخصص یا دانش لازم برای تصمیمگیری را دارد.
از سوی دیگر، تصمیمگیری گروهی شامل گروهی از افراد است که برای تصمیمگیری با یکدیگر همکاری میکنند. این رویکرد زمانی میتواند مؤثر باشد که تصمیم پیچیده است یا نیاز داریم تا دیدگاههای دیگران را نیز درباره تصمیم داشته باشیم. همچنین تصمیمگیری گروهی زمانی که نیاز به ایجاد اجماع وجود دارد یا زمانی که تصمیم بر افراد متعدد تأثیر میگذارد میتواند مفید باشد.
اما تصمیمگیری گروهی نیز میتواند چالشهایی داشته باشد. مثلاً ممکن است وقتگیر باشد یا مدیریت عقاید و شخصیتهای مختلف در گروه دشوار باشد. همچنین میتواند منجر به پدیدهای به نام «گروهاندیشی» شود که در آن اعضای گروه برای اینکه تعادل گروه به هم نخورد اجماع را بر تفکر انتقادی، استدلال و ارزیابی پیامدها و راهحلهای جایگزین اولویت میدهند.
بهطورکلی، درک نقاط قوت و ضعف تصمیمگیری فردی و گروهی میتواند به افراد یا سازمانها کمک کند تا بهترین رویکرد را برای یک موقعیت خاص انتخاب کنند و نتایج تصمیمگیری خود را بهبود بخشند.
* * *
با ۷ نوع تصمیمگیری در این مطلب آشنا شدیم. در طول تحقیق برای نوشتن این مطلب با موضوعات جدیدی برخورد کردم که برایم جالب بود و کنجکاوی من را برانگیخت، حتماً در فرصت مناسبتری به آنها خواهم پرداخت.
هدف از نوشتن این مطلب بود تا با درک درست تصمیمگیری و شناخت انواع آن در موقعیتهای مختلف تصمیمهای بهتری بگیریم. البته خود نیز در جستجو و تلاش برای بهبود این مهارت هستم و آنچه میگویم نتیجه و برداشتهایم از جستجوها و کتابهایی که در این زمینه مطالعه میکنم.